English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward position U موقعیت رو به جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
forward steering position U wheelhouse
Other Matches
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
forward-looking U آیندهنگرانه
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
right forward U پیشروراست
look forward U انتظار چیزی را داشتن
no. 8 forward U محاجمشماره8
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
to help forward U پیش بردن
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
to help forward U جلو انداختن
to look forward U جلو
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to look forward to U استقبال کردن
forward-looking U آیندهنگر
forward-looking U پیشاندیش
forward-looking U نوگرا
forward-looking U مترقی
forward-looking U پیشرو
forward-looking U نوگرایانه
to go forward U پیش رفتن
to go forward U جلورفتن
outside forward U بازیگر گوش
forward U فوروارد
forward U مهاجم
forward U به سمت سینه
forward U به پیش
forward U فرمان پیش پیش
forward U به جلو
forward U ارسال کردن
forward U بازی کن ردیف جلو به جلو
forward U جلوانداختن
forward U فرستادن رساندن
forward U جسور
forward U جلوی گستاخ
forward U ببعد
forward U پیش
forward U جلو
forward U جلو قایق
forward U که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward U عمل پل
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward U حرکت به جلو یا مقابل
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
forward U بیع سلف
forward U سلف
forward sales U پیش فروش
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
forward breast U طناب شماره دو
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
forward bias U پیشقدر به جلو
forward turret U توپ سینه
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward association U تداعی رو به جلو
power forward U فوروارد قوی
oars forward U پارو به جلو
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
move forward U جلو کشیدن
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
forward area U منطقه جلوی رزم
forward area U منطقه جلو
forward voltage U ولتاژ مستقیم
forward station U پاسگاه جلویی
forward station U ایستگاه جلو
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
forward spring U اسپرینگ سینه
forward spring U طناب شماره سه
forward slope U شیب متمایل به جلو
forward slope U شیب جلو
from this time forward U ازاین پس
from this time forward U زین سپس
from this time forward U ازاین ببعد
forward slip U جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slip U پیش افتادگی
forward sales U فروش سلف
forward conductance U برق رسانایی مستقیم
forward observer U دیدبان مقدم
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward post U پست استراق سمع جلو
forward purchase U معامله سلف
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U سلف خری
forward purchasing U پیش خرید
forward rate U نرخ سلف
forward reaction U واکنش رفت
forward reference U ارجاع به جلو
forward resistance U مقاومت مستقیم
forward sale U پیش فروش
forward observer U دیدبان جلو
forward motion U جنبش پیشرو
forward current U جریان ولتاژ مستقیم
forward dealing U معامله به وعده
forward sale U بیع سلم
forward delivery U تحویل به وعده
forward delivery U تحویل دراینده
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
forward echelon U رده جلو
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward sale U بیع سلف
forward lap U پوشش جلو
forward lap U باله جلو
forward post U پستهای دیده ور جلو
forward march U قدم رو
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
forward mode U افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward sale U نسیه فروختن
centre forward U مرکز
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing forward U فوروارد گوش
trim forward U stem by trim :syn
trim forward U نشست سینه
to take a step forward U یک قدم پیش نهادن
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
freight forward U پس کرایه
to put forward U برجسته نمودارکردن
to put forward U جلوه دادن
to put forward U پیش اوردن
bring forward U معرفی کردن
bring forward U تولید کردن
bring forward U نظرکردن به
fast forward U جلوبر
forward swing U تاباولیه
forward/reverse U جلو/عقببرنده
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
fast-forward U جلو زدن فیلم
He took a few steps forward . U چند قدم جلو آمد
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
left forward U فورواردچپ
bring forward U ارائه دادن
brought forward U منقول ازصفحه پیش
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
shift forward U انتقال به جلو
set forward U فشار پیشروی
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
store and forward U ذخیره و ارسال
right wing forward U پیشرو دست راست
put forward U جلوانداختن
put forward U جلو بردن
put forward U مطرح کردن
push along forward U راه خود را باعجله تعقیب کردن
prop forward U هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
store and forward U انبارش و ارسال
throw forward U بردن غیرمجاز توپ به جلو
power forward U مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
center forward U سانترفوروارد
carry forward U مبلغ منقول
carry forward U منقول ساختن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward U پس کرایه
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U پس کرایه
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U بازیگر نوک حمله
to carry forward U منقول ساختن
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
to bring forward U بصفحه دیگربردن
on position U وضعیت وصل
position U قرار دادن چیزی در محل خاص
y position U حالت- ایگرگ
position U بردار مکان [ریاضی]
to be in a position to do something U موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
t position U حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position U موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position U مقام
position U نظریه
position U وضعیت
position U قراردادن یاگرفتن
position U منصب
position U شغل رسمی
position U وضع چگونگی
position U شکل موقعیت
position U قراردادن امورات مربوط به وفایف
position U مستقرشدن یاکردن
position U مقام شغل سازمانی
position U حالت محل سازمانی
position U مقام یافتن سمت
position U جایگاه
an a for a position U درخواست دهنده برای کار
position U محل چیزی
position U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position U موقعیت
position U وضع
position U وضعیت موضع
position U مرتبه مقام
position U شغل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com